هنر و ادبیات در شهر قزوین مظلوم است
گفتگو ـ مریم بهبهانی فر
متولد سال 54 است. ناگزیر از کنارهی دریاچه کاسپین راه افتاده کوهها و دشتها و شالیزارها و باغهای بادام زمینی را پشت سر گذاشته و رسیده است به قزوین. شهری با پستههای ریز و بادامهای درشت؛ شهری به اصالت آجرهای هزاران سالهاش و به اصالت فرهیختگانش از پیش از التدوین تاکنون او که از سال 77 در قزوین زندگی میکند و چهار مجموعه شعر در قالب غزل و مثنوی را به چاپ رسانده رضا ترنیان است که گفتگوی رومه ولایت و از نمونهای سرودههای او را با هم میخوانیم .
شکوفههای نیامدهی شالی
نرم خوانههای صدای سینه سرخ
شکوفههای بادام زمینی
عطر توت تازه بر درخت پیش از میهمانی کرم ابریشم
پنبه پاشی صنوبران
و چه بگویم
بوی مادرم
بوی گل و لای مرزهای بیجار
بوی پنیر دیلمانی و نان سنگک و طعم لوبیای چشم بلبلی
و دیگر چه بگویم
گرباز پدر
رقص زنبیل حصیری شالی
پای پوک و معده ی آتش گرفته ی پدر
خودش را پدر
و اینها را پدر
تا نوروز
تا خودش خواهد دید؟
چطور شد که به سرودن شعر علاقمند شدید؟
ـ از نگاه من شعر جوششی از درون و فورانی درونی و با ریشه بود که از سال 72 در من به جنبش افتاد و آرام آرام و خوشان خوشان آمد و گاه به طغیانم کشانید و گاه موجب رهایش شد.
دوران کودکی و نوجوانی شما چه تاثیری در کارهای شما دارد؟
ـ کودکی و نوجوانی من همه در کنار رودخانه سپری شد و سپیدرود و باغهای بادام و شالیزار و پدر و مادری همراه و صبور.که پسر درس بخوان و همین شد علاقه به کتابخانه و کتابخوانی و یافتن ریشههای کهن خود .
از موفقیتهایی که تاکنون کسب کردهاید؛ برایمان صحبت کنید.
ـ موفقیت برایم رویکردی نسبی است و هرگز در هیچ مرحلهای از تکامل وجودی خود، خودم را موفق نمیدانم؛ بلکه همواره در حال سعی و کوششم برای یافتن ادراکاتی نو از جهان ادبی و ادبیات جهانی گو اینکه تشویق هم شده باشم و حایز رتبههایی در شعر فارسی. اما مسیر مشخص و آشکار است برای همواره رسیدن
اشعار شما بیشتر در کدام قالب شعری سروده شدهاند؟
ـ پیشتر غزل و مثنوی بود؛ اما اکنون بیشتر مسیر شعر بیوزن را تجربه میکنم.
از آثارتان که به چاپ رسیده است؛ برایمان بگویید.
ـ اولین اثر مستقلم در سال 81 بود با عنوان در خیابانهای پر از نقطه چین» از انتشارات گیله وا.؛ اثر دوم که با عنوان از صیاد هها و درختان خرما بپرسید» با رویکردی متفاوت در زبان توسط انتشارات آرویچ به جامهی طبع آراسته شد در سال 83 بود.
شما صاحب چهار مجموعه شعر هستید از آثار دیگرتان برایمان بگویید.
ـ اثر سومم با نام کلمات زیر بال کلاغان» در سال 88 توسط نشر اندیشه زرین چاپ شد. اثر چهارم هم با عنوان خورشید بر سنگفرش یکشنبه» که مجموعه آثار سال 88 من هست که در سال 94 توسط انتشارات مرسل چاپ شد. همه این آثار مجموعه شعر هستند. و حداقل چند مجموعه مستقل شعر و پژوهش ادبی دیگر دارم که هنوز به جامهی طبع آراسته نگردیدهاند که امیدوارم بتوانم در سالهای آتی به جامعه ادبی ایران تقدیمشان کنم.
همیشه بین عنوان و درونمایه ارتباط خاصی وجود دارد؛ عناوین کتابهای خود را چگونه انتخاب کردید؟
ـ عنوانهای آثارم تحت شرایط گفتمان اجتماعی جامعه شکل گرفته و با خوانش آثارم و تطبیق زمانی چاپ آثار میتوان به خوانشی اجتماعی و فرهنگی از اثر پی برد.
ترنیان به طور مجزا و متفاوت در چاپ کتابهایش چه مشخصه بارز و عنصری را دنبال کرده؟
ـ به شکل بارز میتوانم بگویم که عنصر اصلی چاپ شعرهایم مساله فرم و زبان در کنار اهمیت قرار دادن عنصر اندیشه است. یعنی آواها و واژگان و نحو در کنار اندیشه، بازتاب زندگی نسل من در بعد از انقلاب هستند. و این امر در همه شاخصه های یک زندگی شرقی که در صدد مدرن شدن هست؛ خود را جلوه گر می کند.
شما در سرودن شعرهایتان تحت تاثیر کدامیک از شاعران کلاسیک و معاصر هستید؟
ـ زبان به عنوان یک عنصر زنده و پویا در هر دوره بر پایه سنن ادبی گذشته خود جلوه ای از حرکت و سبک آفرینی را نشان میدهد. در قرن حاضر بزرگانی همچون نیما و شاملو و اخوان و فروغ و حتی سپهری و هوشنگ ایرانی بر نسل امروز تاثیر دارند. در این بین نباید تاثیر هدایت و گلشیری و بهرام بیضایی و ساعدی و جلال آل احمد و محمود دولت آبادی و. را در ساخت زبان شعر در نظر نگرفت. پس آثارم خواه و ناخواه محصول سنن ادبی کلاسیک و امروز هستند. در این میان تجربه زیستی شاعر و فرم سازی های زبانی که تحت تاثیر نحو زبان گیلکی است نیز عامل شکل دهنده زبان شعرم هستند که در نهایت مرا به گفتمان سبکی شعر معاصر پیوند میزند.
درچاپ کتابهایتان از چه حمایتهایی برخوردار بودهاید؟
ـ من تاکنون آثارم را با هزینه شخصی خودم به چاپ رساندهام و از هیچ ارگان و نهادی کمک قابل ارج و درجی دریافت نکردهام؛ اگر هم جایی و یا نهادی وجهی مختصر دادهاند در ازای دریافت تعدادی اثر از من بوده است. که آن هم شایان ذکر نیست.
به نظر شما شعر سپید توانسته است جای شعر کلاسیک را در کشور پر کند؟
ـ شعر سپید امروزه مورد وثوق جامعه است. این امر در میان اهل کتاب و اهل مطالعه حتی در فضای مجازی هم قابل مشاهده است. اصولا هر قالبی در هر دوره مشتاقان خود را دارد. نفی هر قالب نشانه خوبی برای ادبیات نیست. این جامعه است که به مرور سبکی را میپذیرد و یا کنار میگذارد.
به نظرترنیان شعر می تواند در ایجاد نشاط و شادابی در میان مردم و زیبا سازی فضاهای شهری موثر باشد؟
ـ شعر و شهر دو مقوله ی حیاتی برای جامعه ما هست. در اساطیر ما از ورجمکرد» اوستا یاد شده که اشاره به شهری دارد که در آن دروغ و درد وجود نداشته است و آنگاه که جمشید مغرور به خویش شد، عوامل نابودی شهر فراهم گشت. حالا اگر این امر را به شکل یک ارتباط شعر گونه سمبلیک نگاه کنید به خوبی دیده میشود که رابطه ی عمیقی میان شعر و شعر وجود دارد. امروزه نیز شهرها به عنوان یک الگوی فرهنگی رابطه مستقیمی با زیست مردم دارد که شعر نیز با توجه به سابقهی قدیم در فرهنگ ایرانی عامل مهمی برای ترویج این رویکرد در شهرها است.
از جلسات شعری که درآنها شرکت میکردید و از شاعرانی که برای شعرخوانی به قزوین می آمدند، خاطرهای دارید؟
ـ من جلسات شعری بسیاری در دهه هفتاد و هشتاد شرکت میکردم. از کسانی که در جلسات شمال و تهران بیاد دارم و دیدار آنان موجب مسرت اهل شعر نیز بود. مرحوم تیرداد نصری، مرحوم عمران صلاحی، مرحوم علیشاه مولوی، آقای شمس لنگرودی ، آقای باباچاهی، آقای سید علی صالحی، ناصر وحدتی، مهرداد فلاح و بسیاری دیگر از شاعران هم سن و سالم و جوانترها بودند. جلسات قزوین هم گاه موجب مسرت بود و گاه افسردگی اما روی هم رفته همه بخشی از خاطرات جمعی من است که در ذهنم تکرار میشود.
وضعیت حوزه فرهنگ و ادب و هنر را در استان قزوین چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ وضعیت فرهنگ و هنر در قزوین تنها معطوف به ادبیات نمیشود. قزوین در این سالها آن طور که جایگاه کهن در فرهنگ و هنر را داشته ندارد. این امر فقط بخش سخت افزاری نیست؛ بلکه به نیروهای خلاق نیز نیاز دارد که توان ساخت الگویهای فرهنگی و ساخت سبک در انواع هنرها را داشته باشد. این امرهم میسر نمیشود مگر آموزش به نسل تازه. نسل دهه 80 و 90.
گفته میشود در قزوین اهمیتی برای اهل ادب و هنر قائل نیستند و اغلب هم اداره ارشاد را مقصر میدانند؛ به نظر شما بیتوجهی به حوزه فرهنگ از کجا نشات میگیرد؟ این موضوع را چگونه آسیبشناسی میکنید.
ـ وضعیت فرهنگ و ادبیات تنها به ارشاد و حوزه هنری مربوط نمیشود بلکه سازمانهای مردم نهاد در دستگاهها، سازمان فرهنگی و ورزشی شهرداری، حوزه هنری، دانشگاه و سایر ارگانهای فرهنگی نیز بایستی به طور جد به بسط و توسعه هنر و ادبیات بپردازند. از این منظر میتوان هنر و ادبیات را در شهر قزوین مظلوم دانست؛ چون آنطور که شایسته است به این هنر اصیل و پیشرو پرداخته نشده است و در بلند مدت اگر نگاه جدی نشود؛ جامعه شهری به مرور خالی از عاطفه و احساس میشود.
برای پایان دادن به این روند چه باید کرد؟
ـ برای پایان دادن به بحران و آسیب حوزه فرهنگ چارهای جز آشتی شهر و شعر نیست و در این امر بایستی از همهی پتانسیلهای خلاق شهر استفاده کرد.
صحبت پایانی شما؟
ـ در پایان از توجه ویژه رومه ولایت به مقوله فرهنگ و ادبیات تشکر می کنم و امید آرامش برای راه پویان این مسیر دارم.
دوشنبه 12 تير 1396 04:02:39
«بهرام بیضایی؛ زبان، هویت و قدرت» نوشته دکتر رضا ترنیان
تأثیر ترجمه شعر غرب در شعر معاصر فارسی با تکیه و تاکید بر شعر«ا. بامداد» دکتر رضا ترنیان (نویسندة مس
تحلیل واژگانی، نحوی و فکری در روایت «آرش» اثر بهرام بیضایی- دکتر رضا ترنیان
شعر ,ـ , ,قزوین ,هم ,چاپ ,و ادبیات ,که در ,فرهنگ و ,این امر ,است که
درباره این سایت